بودا کیست؟
“بودا” لقبی است که در آیین بودایی به هر کسی که به «روشنی» (بودهی) رسیده باشد، اطلاق میشود. گرچه از آن بیشتر برای اشاره به شاهزاده لرد سیذارتا گوآتام بودا، بنیانگذار آیین بودیسم استفاده میشود. واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارت دیگر، کسی که به روشنی رسیدهاست. در بسیاری از منابع وقتی صحبت از «بودا» میشود منظور همان «شاهزاده لرد سیذارتا گوآتام بودا» بنیانگذار مذهب بودایی است و همین موضوع به این باور غلط که منظور از لفظ «بودا» تنها همان «گوآتام بودا» است دامن زدهاست.
اما به باور بوداییان، بسیاری دیگر نیز به «مقام بودایی» رسیدهاند مانند بودا کاناکمونی که خیلی پیشتر از لرد بودا حضور داشته است.
خلاصه زندگی لرد بودا
شاهزاده لرد سیذارتا گوآتام بودا در سال ۵۶۳ قبل از میلاد مسیح در یک شب مهتابی به عنوان شاهزاده از پادشاه سادهودانا و همسرش ماهامایا در شهر لومبینی نپال دیده به جهان گشود. در روز پنجم تولد، سیذارتا نامیده شد و در روز هفتم عمر مادرش به پایان رسید.
خواهر کوچکتر ماهامایا به نام پراجابتی گوآتام این کودک را مانند مادری دلسوز پرورش داد. در سالهای آموزش، شاهزاده سیذارتا گوآتام آموزشهای اولیه لازم برای جنگاوری را تعلیم دید، اما اطرافیان معمولاً او را در افکار عمیق مشاهده میکردند. افکاری راجع به درد و رنج انسانها. او مخالف بهره برداری انسانها از یکدیگر، نابرابری، فقر، خشونت و طبقه بندی مردم جامعه بود.
او در سن شانزده سالگی با شاهزاده خانمی بسیار زیبا به نام یاشودهارا، دختر پادشاه دوادها ازدواج کرد. سیذارتا بیست و نه ساله بود که صاحب پسری زیبا به نام رادهولا شد و این واقعه را به عنوان دلبستگی جدیدی به این زندگی مادی تفسیر کرد.
او زندگی اشرافی در قصرهمراه با پدر و مادرش، همسر زیبا و نوزادش و دوستانش را ترک کرد و به جستجوی راهی برای نجات بشریت از چرخه رنج و عذاب شتافت. با این تفکر که تحمل ریاضتهای سخت و طاقت فرسا موجب مرگ او خواهد شد، در کناره شرقی رود نیرانجانا ساکن شد.در این مکان بود که ساجاتا دختر کدخدای دهکده سنانی به او شیربرنج تعارف کرد.
بعد از پذیرش غذای ساجاتا سیدارتها به سمت دیگر رودخانه در جنگل اورولا رفت و دربعد از ظهر همان روز بر روی سبزه در زیر درخت مقدس بودهی و رو به سمت شرق نشست.
(درخت بودهی در میان معبد مقدس مایا دوی و حوض مقدس و ستون آشوکا واقع شده است و از دیدنی های لومبینی می باشد.)
لرد بودا که عزم خود را برای رسیدن به حقیقت جزم کرده بود مبارزه علیه شیطانی که عهد کرده بود مانع رسیدن او به حقیقت شود را آغاز نمود.
او بعد از رسیدن به نیروانا و روشن بینی، هفت هفته دیگر را در هفت مکان مختلف پیرامون درخت مقدس بودهی به منظور استفاده از این دستاورد بزرگ برای زندگی انسانی و رهایی از چرخه زندگی و عدم تولد مجدد در این دنیا گذراند. آنچه نیروانا را از سایر تجارب شخصیتهای معنوی تاریخ متمایز میکند فقدان الوهیت و عدم استفاده از امور الهی و عدم تکیه بر الهیات و ماوراءالطبیعه در رسیدن به نیروانا از جانب لرد بودا است.
او ملحد نبود اما در راه رسیدن به حقیقت هستی کاملاً به الهیات و ماوراءالصبیعه بی اعتنا بود و نیروانا حاصل کوشش یک انسان بدون هیچ کمک و مساعدت نیروهای الهی و ماورایی است. کشف بودا حاوی این حقیقت است که آرامش و رهایی و آگاهی ابتدا در کنترل ذهن نهفته است نه هیچ شرط بیرونی دیگر، و رهایی و آرامش کامل در “اینجا و اکنون” یافتنی است نه در یک قلمرو دور دست یا وضعیتی آسمانی و الهی فراتر از موجودیت فعلی.
اولین خطابه -خطابه دهاماچاکا
بعد از روشن بینی بودا تصمیم گرفت که دانش جدیدی که به آن دست یافته بود را با مردم به اشتراک بگذارد تا آنها نیز بتوانند چرخه زندگی و مرگ را تحت تسلط خود در آورند. او ابتدا می خواست دانش جدید را با استادانش در میان بگذارد ولی متوجه شد که دو استاد او دیگر در قید حیات نیستند. او برای انتقال این دانش دوستانش را در نظر گرفت و به محل اقامت آنها “ایزیپاتانا” رفت. وقتی که پنج دوست بودا او را دیدند تصمیم گرفتند که به او اعتنا نکنند چون می پنداشتند دلیل ترک شاهزاده لرد سیذارتا گوآتام بودا این بوده که از راه و روش زندگی مقدس خسته شده و تسلیم شدهاست.
ولی آنها نتوانستند درخشندگی حضور او را نادیده بگیرند. آن شب، شبی با ماه کامل در ماه ژوئیه بود. در پارک آهو در ایزیپاتانا، بودا اولین خطابه خود را پس از روشن بینی ایراد کردکه به “خطابه دهاماچاکا” نامیده شدهاست.
دهاماچاکا به معنی “برپایی آگاهی” است اگرچه گاهی از آن به عنوان “چرخه حقیقت” نیز یاد میکنند. یکی از دوستان بودا به نام کُندانا بعد از شنیدن اولین خطابه بودا به اولین مرحله از پیشرفت معنوی به نام “سوتاپاتی” رسید. سوتاپاتی اولین مرحله از تقدس است و اگر کسی به آن برسد او را با عنوان «وارد شده به جریان» می نامند و قادر خواهد بود حداکثر تا هفت تولد دیگر از چرخه مرگ و زندگی خارج شود.
این خطابه به علت اولین خطابه بودن و در برداشتن افکار بودا در خصوص حقایقی ناب و نشان دادن « راه میانی» از ارزش زیادی برخوردار است. «راه میانی» راهی بود که بودا پیمود تا به روشن بینی دست یابد. او ثروت و قدرت زیاد خود به عنوان یک شاهزاده و ریاضت کشیدن و شکنجه دادن خود با محروم کردن بدن از نیازهای اساسی را رها کرد و در عوض «راه میانی» را برگزید. او به نیازهای بدنش به جای خواستههای ذهنش توجه نمود. این «راه میانی» که او را در خروج از رنج و عذاب یاری نمود.
در اولین خطابه بودا در هشت نکته ارائه شدهاست: ۱. درک صحیح ۲. تفکر صحیح ۳. صحبت صحیح ۴. فعالیت صحیح ۵. امرار معاش صحیح ۶. تلاش صحیح ۷. اندیشه صحیح ۸. تمرکز صحیح . طبق آموزه های بودا پیروی از این هشت نکته باعث فهمیدن چهار حقیقتی میشود که باعث خروج انسان از چرخه مرگ و زندگی می شود و راه رسیدن به نیروانا است.